دانلود رمان خواندنی این مرد ارباب است
دانلود رمان سارنیا
رمان سارنیا برای کامپیوتر و موبایل
دانلود رمان دشمن عشق
رمان دشمن عشق برای کامپیوتر و موبایل
دانلود رمان لحظه های عاشقی
رمان لحظه های عاشقی برای کامپیوتر و موبایل
رمان عاشقانه عشق و جزا برای کامپیوتر و موبایل
دانلود رمان باورم کن
دانلود رمان گلبرگ
دانلود رمان عاشق حقیقی
دانلود رمان سوغات
دانلود رمان شهربازی
دانلود رمان شورشی
نویسنده : *Azarin* کاربر انجمن نودهشتیا
تعداد صفحات : ۲۴۲
خلاصه داستان :
دانلود رمان تنهاتر از تنها
دانلود رمان هرگز به احساسم شلیک نکن
دانلود رمان نقاب سنگی
دانلود رمان لبخندِ من
دانلود رمان محبوب و زیبای دوئل دل
♥ نام رمان : دوئل دل
♥ نویسنده : مدیا خانم کاربر انجمن نودهشتیا
♥ ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
♥ تعداد صفحات : ۵۶۸
♥ خلاصه داستان :
در فضای خفقان آور و ترسناکِ میانتان هر روز برای زنده ماندن کمی بیشتر از قبل دست و پا زدم.نه اینکه زندگی کردن را یادم نداده باشند… نه..!!فقط میانِ این دود و باروت، هر روز کمی بیشتر از دیروز نفس کشیدن را فراموش کردم..خط فرضی و قرمز میان حفره های تفنگِ شما، مرز میانِ احساس و زندگی ام را ساخت…پابرهنه و محکم، در این فضای کوچک و مرگبار ایستادم و از احتمالِ کشیده شدنِ هر لحظه ی ماشه هایتان نهراسیدم..اما شما فراموش کردید که قلب و سینه ی من جایگاه و ماوای اول و آخرِ گلوله هایتان خواهد بود!
♥ قسمتی از متن :
پاهایش از شدتِ سر ما آنقدر بی حس شده بود که حتی نیشگون های پشتِ سرِ همِ میترا را هم حس نمیکرد. بی خیال و آسوده گاز دیگری به ساندویچ پر و پیمونِ سوسیس اش زد و با دهنِ پر برای میترا چشم غره رفت. میترا که دیگر کار را از کار گذشته میدید آرنجش را روی زانویش تکیه داد و دستش را روی شقیقه اش گذاشت. همزمان با سر پایین انداختنِ میترا یک صدای آشنا و گیرا بندِ دلش را پاره کرد._خانمِ نیک روش؟سر برگرداند و در کسری از ثانیه همزمان با آن به پاخواستنِ آنی و تلاش برای قورت دادنِ لقمه ی کذایی، رنگش به کبودی مایل شد و به سرفه افتاد. میترا به دادش رسید و چند ضربه ی محکم به پشتش زد. نفسی گرفت و همان طور که سعی در مهار کردنِ سرفه اش داشت گفت:_بله..لبخندِ نامحسوس و کمرنگِ گوشه ی لبِ پسر از چشمِ هیچ کدامشان دور نماند._فکر کنم این جزوه مالِ شماست!با چشم های گرد شده به جزوه ای که یقین داشت جز او نمیتوانست مال کس دیگری باشد ، نگاه کرد. نقاشی های رنگی و عجیب و غریب روی صفحه ی اولش، عرق سردی روی ستون مهره اش به حرکت درآورد. اخمی کرد و عصبی گفت:_چرا.. ولی یادم نمیاد به شما داده باشمش!_درسته.. شما داده بودی به دوستت.. دوستت هم به دوستش.. بعد دوستِ دوستت هم داد به دوستش..سر بالا کرد و با همان اخم های در هم به چشم های خندانِ پسرک خیره شد. پسر لب گزید و کمی جدی شد. جزوه را رو به رویش گرفت و با جدیت گفت:_در هر صورت این جزوه رسید دستم و خیلی هم به درد خورد. ممنونم!با ضربه ای که به پهلویش خورد دست جلو برد و جزوه را آرام دست گرفت. آنقدر عصبی و ناراحت بود که حتی تشکر هم نکرد. خواست دوباره سر جایش بنشیند که صدای گرم و گیرا این بار با لحنی ملایم تر گفت:_گوشه ی لبتون هم سُسی شده..با پشتِ دست روی لبش کشید و بدونِ حتی نیم نگاهی به او، وسایلش را جمع کرد و از کنارش گذشت. آنقدر تند تند قدم بر میداشت که میترا پشتِ سرش به نفس نفس افتاده بود. به درِ دانشگاه نرسیده کاپشنش از پشت کشیده شد._چته تو بابا؟ چرا وحشی میشی؟عکسِ عروسِ رژ لب زده روی صفحه ی اولِ جزوه به چشمانش دهن کجی میکرد. با حرص ورق اول را پاره کرد و داخل جوی آب انداخت.
منبع : wWw.98ia.cOm
دانلود رمان در گذر از رنج ها جاوا،اندروید،pdf،ایفون
درباره
رمان ,
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت